این اولین آهنگی بود که از گروه او و دوستانش شنیدم و ازش خوشم اومد. امشب بعد از ۴ ۵ سال دوباره جایی بهش برخوردم. چندین بار گوشش کردم و باهاش هق هق کردم. نمیدونم چمه. نمیدونم چم شده. انگار دردی دارم که براش اسمی ندارم. برای خود هم اسم و هویتش مشخص نیست و بقیه هی ازم میخوان که از علتش براشون بگم. نمیدونم چیه. نیاز دارم کسی نشونم بده، اسم‌هارو یادم بده. من واقعا نمیدونم. نمیتونم این جمله‌ها رو گوش بدم و همراهش اشک نریزم. "بگو اسمتو، اسمت باید یادت بیاد. این اولین درسیه که من بهت میدم. همیشه یادت بمونه کجاست خونه. مهم نیست اونا دارن چی رو نشون میدن."
تاریکی بدون اسم سخت‌تره. درد بدون اسم دردناک‌تره. اشکی که علتش رو خودت هم نفهمی داغ‌تره. توصیفش از هرچیزی غیرممکن‌تره.
من واقعا دیگه یادم نمیاد خونه کجاست. دیگه یادم نمیاد کجا میشه آروم بود. دیگه نمیدونم هیچ زمینی وجود داره که بشه روش ایستاد بدون اینکه عمیقا از اینکه زیر پات خالی شه بترسی؟ قبلا ته دلم میدونستم که هست. حالا عمیقا بعید میدونم. بعید میدونم زمین محکمی برای هیچ ریشه زدنی وجود داشته باشه.

پ.ن: آهنگ تو تاریکی the darkness از گروه او و دوستانش